جهان ذمیر

وبلاگی برای همه کس و هیچ کس

جهان ذمیر

وبلاگی برای همه کس و هیچ کس

محمد رضا شفیعی کدکنی

محمدرضا شفیعی کدکنی

اشکال‌های صفحه
محمدرضا شفیعی کَدکَنی
زادروز۱۹ مهر ۱۳۱۸
۱۲ اکتبر ۱۹۳۹ ‏(۷۵ سال)

کدکن، تربت حیدریه
ملیتایرانی پرچم ایران
تحصیلاتدکتری زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران
پیشهشاعر، استاد دانشگاه، پژوهشگر و نویسنده
نقش‌های برجستهاستاد دانشگاه، شاعر
سبکسبک نو (سبک نیمایی)
دیناسلام[نیازمند منبع]
مذهبشیعه[نیازمند منبع]


محمد رضا شفیعی کَدْکَنی (زادهٔ ۱۹ مهر ۱۳۱۸ در کدکن تربت حیدریه) نویسنده و شاعر معاصر ایران است. تخلص وی در شعر م. سرشک است.


  

زندگیویرایش

از راست: خسرو فرشیدورد، محمد طباطبایی، سعید حمیدیان، نصرالله پورجوادی و محمدرضا شفیعی کدکنی، سمینار نگارش فارسی، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۶۱
ShafieeKadkani.jpg

محمدرضا شفیعی کدکنی در نوزده مهر ۱۳۱۸ در کدکن از توابع تربت حیدریه در خراسان[۱] به دنیا آمد. شفیعی کدکنی هرگز به دبستان و دبیرستان نرفت و از آغاز کودکی نزد پدر خود (که روحانی بود) و مرحوم ادیب نیشابوری دوم به فراگیری زبان و ادبیات عرب پرداخت (در هفت سالگی تمام الفیه ابن مالک را از حفظ بود) و فقه، کلام و اصول را نزد آیت‌الله شیخ هاشم قزوینی فراگرفت. اما پس از مرگ شیخ هاشم قزوینی (معروف به فقیه آزادگان) تا آخرین مراحل درس خارج فقه را نزد آیت‌الله میلانی خواند و در این دوره با آیت الله سید علی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی همدرس بود. او به پیشنهاد مرحوم دکتر علی اکبر فیاض در دانشگاه فردوسی مشهد نام‌نویسی کرد و در کنکور آن سال نفر اول شد و به دانشکدهٔ ادبیات رفت و مدرک کارشناسی خود را در رشتهٔ زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه فردوسی و مدرک دکتری را نیز در همین رشته ازدانشگاه تهران گرفت.

شفیعی کدکنی از سال ۱۳۴۸ تاکنون (۱۳۹۱) به درخواست دانشگاه تهران استاد دانشگاه تهران است. استاد بدیع‌الزمان فروزانفر زیر برگهٔ پیشنهاد استخدام وی نوشت «احترامی است به فضیلت او». شفیعی از جمله دوستان نزدیک مهدی اخوان ثالث شاعر خراسانی به شمار می‌رود و دلبستگی خود را به اشعار وی پنهان نمی‌کرد و او هیچ‌گاه در ۲۵ سال اخیر در هیچ محفلی اجتماعی (سخنرانی‌ها، سالن آمفی تئاتر و..). حاضر نشده و بعضی از شاگردان و طرفداران او با هم پیمان بسته‌اند که با نوشتن ۱۰۰۰ نامه از او درخواست کنند که برای سخنرانی حضور پیدا کند. تاکنون حدود ۷۵۰ نامه گردآوری شده.[نیازمند منبع]

محمدرضا شفیعی کدکنی روز پنجشنبه ۵ شهریور ۱۳۸۸ تهران را به مقصد آمریکا ترک کرد. این سفر بازتاب وسیعی در مطبوعات ایران داشت. او برای استفاده از یک فرصت مطالعاتی به مؤسسه مطالعات پیشرفتهٔ پرینستون رفت تا در باب تاریخ و تطور فرقهٔ کَرامیه تحقیق کند و پس از ۹ ماه دوری از وطن به ایران بازگشت و پس از بازگشت به ایران بر سر کرسی تدریس خود در دانشگاه تهران حاضر شد.

کتاب‌ها و اشعارویرایش

شفیعی کدکنی سرودن شعر را از جوانی به شیوهٔ قدمایی آغاز کرد و پس از چندی به سبک نو مشهور به نیما یوشیج روی آورد. با انتشار دفتر شعر در کوچه باغ‌های نشابورنام‌آور شد. آثار شفیعی را می‌توان به سه گروه انتقادی و نظری و مجموعه اشعار خود وی تقسیم کرد. آثار انتقادی این نویسنده، شامل تصحیح آثار کلاسیک فارسی و نگارش مقالاتی در حوزه نظریه ادبی می‌شود، که بخشی از آن‌ها در زیر آورده شده‌اند. در میان آثار نظری شفیعی کدکنی کتاب موسیقی شعر جایگاهی ویژه دارد و در میان مجموعه اشعارش در کوچه باغ‌های نشابور آوازه بیشتری دارد. زمزمه‌ها، شبخوانی، از زبان برگ، بوی جوی مولیان، از بودن و سرودن، مثل درخت در شب باران، هزاره دوم آهوی کوهی، صور خیال در شعر فارسی، موسیقی شعر، با چراغ و آینه (در جستجوی ریشه‌های تحول شعر معاصر ایران)، تصحیح اسرارالتوحید نوشته محمدبن منور، تصحیح تاریخ نیشابورنوشته حاکم نیشابوری، تصحیح آثار عطار نیشابوری، تصحیح مختارنامه، تصحیحمصیبت‌نامه، تصحیح منطق‌الطیر، تصحیح اسرارنامه، تصحیح دیوان عطار و ترجمهآفرینش و تاریخ نیز از جمله آثار محمدرضا شفیعی کدکنی است.

بررسی آثارویرایش

شفیعی کدکنی را باید در زمره شاعران اجتماعی دانست[نیازمند منبع]. او در اشعار خود تصویری از جامعه ایرانی در دههٔ ۴۰ و ۵۰ خورشیدی را بازتاب می‌دهد و با رمز و کنایه آن دوران را به خواننده نمایانده، دلبستگی و گرایش فراوان به آیین وفرهنگ ایرانی و بخصوص خراسان را نشان می‌دهد.

تصحیحات او نمونهٔ اعلای[نیازمند منبع] تصحیح انتقادی متن است، اسرارالتوحید،مصیبت‌نامه، الاهی‌نامه، منطق‌الطیر، اسرارنامه، مقامات و حالات ابوسعید، نوشته بر دریا (مقامات ابوالحسن خرقانی)، مرموزات اسدی در مرموزات داوودی، بهترین نمونه‌های تصحیح انتقادی متن در ادبیات فارسی هستند.

او از اندک محققین[نیازمند منبع] تاریخ و ادب فارسی است که به تاریخ کرامیه پرداخته و کتابی منقح در این باب فراهم کرده‌است.

کتاب‌های دیگر او مثل موسیقی شعر، صور خیال، ادوار شعر فارسی، زمینه‌های اجتماعی شعر فارسی، از جامی تا روزگار ما امروزه از کتاب‌های کلاسیک نقد ادبی محسوب می‌شوند.

او علاقه‌مند به شعر فارسی است و علاقهٔ او به عرفان و نقد ادبی هم از همین‌جا نشأت می‌گیرد.

وی در کتاب زبان شعر در نثر صوفیه آورده است که آنچه در زبان فارسی به «آن» معروف است و می‌توان آن را جوهره جمال دانست، در زبانهای دیگر وجود ندارد. او همچنین شعر فارسی را به خاطر مسئله ردیف که در هیچ زبان دیگری امکان کاربرد آن را نمی‌توان یافت، ممتاز دانسته است. شفیعی کدکنی همچنین در این کتاب شطح را نوعی شکستن تابوها معرفی نموده و شطحیات حلاج را به طور ضمنی با کتاب زایش تراژدی نیچه مقایسه کرده است که در هر دو به تجربه بیان «بیان ناپذیرها» پرداخته شده است. نکته تازه‌ای که ایشان در این زمینه بیان می‌کنند به ساختار شطح و اینکه اخباری باشد (مانند سبحانی ما اعظم شانی) یا انشایی (انالحق) و تأثیر متفاوت این دو بیان باز می‌گردد. یکی از بحث‌های جذاب این کتاب پاسخ به این سؤال است که چرا شاعران عرب به اندازه شاعران فارسی‌زبان از آیات قرآن در اشعار خود استفاده ننموده‌اند. شفیعی کدکنی محور این کتاب خود را بر این عقیده که برای بسط و درک تجربه دست نیافتنی صوفی به ناچار باید از سخنان و زبانی که به کار برده است کمک گرفت، استوار نموده است و بیان می‌کند که گاه حرکت از صوت به صورت و معنی بسیار بارز است. یکی از مثالهایی که او به آن اشاره نموده شعری است از شاعری با نام علی ابن حسین مغربی که قصیده‌ای در حالت تب و هذیان سروده بدین شکل که:

دَرَن دَرَن دَرَن دَرَن دَرَن دَبی / انا علی بی الحسین المغربی

شفیعی کدکنی در این اثر خود برای شرح مفهوم سبک‌شناسی عرفانی می‌گوید: «هر نگاه هنری به الاهیات و دین» می‌تواند ویژگی‌های اسلوبی و سبکی خاص خود را داشته باشد، که همان سبک‌شناسی عرفانی‌است. وی همچنین معتقد است که در سرتاسر تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی، با دو گونه تصوف روبرو هستیم که یکی تصوف قبل از ابن عربی یا تصوف خراسانیست و دیگری تصوف بعد از ابن عربی، و این دو مکتب را بر روی مثلثی نشان می‌دهد که نقطه صعود یک ضلع آن مثنوی معنوی است و راس ضلع دیگر، ابن عربی است که به مرور با نزدیک شدن به عرفان قاجاری و قرن سیزدهم، با نزول همراه می‌شود.[۲]

اندیشه‌هاویرایش

گرایش‌های فرمالیستیویرایش

شفیعی کدکنی گرایشی بارز به صورتگرایی با مبانی فرمالیسم روسی دارد. کتابهای «صور خیال در شعر فارسی» و «موسیقی شعر» و «بیدل شاعر آینه‌ها» و نیز بسیاری از مقالات وی مانند «جادوی مجاورت»[۳] و «ساختار ساختارها»[۴] صبغه و بن‌مایهٔ فرمالیستی دارد. تعریف وی از شعر به «رستاخیز زبان» ترجمهٔ دیدگاه فرمالیست‌های روس است. همچنین اصطلاحات فرمالیستی «پیرنگ»، «آشنایی‌زدایی»، «عنصر مسلط» از نمونهٔ مواضع رویکرد وی به فرمالیسم است. گذشته از مقالات و کتب مذکور، شفیعی کدکنی کتابی با نام «رستاخیز کلمات» در سلسله انتشارات سخن به چاپ رسانیده که بطور اخص تمام جوانب جمال شناسیک نظریات صورتگرایان روس را مورد ارزیابی قرار داده و آنها را با نمونه‌هایی قابل فهم از ادبیات فارسی انطباق داده است.

تاریخ‌گرایی در ادبیاتویرایش

شفیعی کدکنی از سال‌های ۱۳۶۰ به بعد یه پژوهش در تاریخ با رویکرد تصحیح متون ادبیات عرفانی روی آورد. او معتقد است حرکت به سوی مدرنیته بدون شناخت سنت دشوار است. تاریخ‌گرایی وی هر چند پشتوانهٔ تئوریک مشخصی ندارد اما سخت پای‌بند مستندسازی با متون تاریخی است.

ریشه‌های شعر معاصرویرایش

شفیعی معتقد است که تحولات شعر معاصر فارسی تابعی از متغیر ترجمه‌است. این نظرگاه بنیاد کتاب اخیر وی «با چراغ و آینه، در جستجوی ریشه‌های تحول شعر معاصر ایران» را شکل داده‌است. برخی دیدگاههای وی در این کتاب مورد انتقاد برخی از منتقدان قرار گرفته است[۵]

نظر شفیعی کدکنی دربارهٔ احمد شاملوویرایش

محمدرضا شفیعی کدکنی در کتاب با چراغ و آینه؛ در جستجوی ریشه‌های تحول شعر معاصر ایران نظر خود را دربارهٔ احمد شاملو چنین بیان می‌کند:

«حق این است که شاملو را برای نسل جوان امروز باید «تجزیه» و «تحلیل» کرد. ممکن است در این تجزیه خیلی از محسنات او تبدیل به نقاط ضعف شود، ولی به هر حال از این کار گزیری نیست. این کار را آیندگان با بی رحمی خواهند کرد. اگر جوانان امروز بدانند که شخصیت ادبی آقای شاملو چگونه تشکیل شده‌است، هرگز این‌گونه عمر خود را صرف شعر، آن هم شعر این‌طوری – که در روزنامه‌ها می‌بینیم – نخواهند کرد. تو بهتر از هر کسی می‌دانی که آنچه ا. بامداد یا احمد شاملو را می‌سازد اگر به صد جزء تقسیم شود، پنجاه تا شصت درصدش ربطی به شعر ندارد».[۶]

نمونه اشعارویرایش


به کجا چنین شتابان؟

گون از نسیم پرسید

- دل من گرفته زین جا

هوس سفر نداری
ز غبار این بیابان؟
- همه آرزویم اما
چه کنم که بسته پایم

به کجا چنین شتابان؟

- به هر آن کجا که باشد
به جز این سرا، سرایم
- سفرت به خیر اما تو و دوستی، خدا را
چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی
به شکوفه‌ها، به باران
برسان سلام ما را
  • شعر دیگری از وی:

پیش از شما / به سان شما / بی‌شمارها / با تار عنکبوت / نوشتند روی باد / کین دولت خجستهٔ جاوید زنده باد.

  • یکی از اشعار وی:

آخرین برگ سفرنامه باران
این است
که زمین چرکین است[۷]

  • و شعری دیگر از او:

}}

چه بهاری‌ست خدا را که درین دشت ملاللاله‌ها آینهٔ خون سیاووشانند

کتاب‌شناسیویرایش

مجموعه اشعارویرایش

آثار نظری و انتقادی و تصحیح و ترجمهویرایش

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.